رسته‌ها

چرا مسلمان هستم: یک گزارش نیمه فلسفی

چرا مسلمان هستم: یک گزارش نیمه فلسفی
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 9 رای
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 9 رای
آنچه در این کتاب خواهید خواند، تلاشی است برای نشان دادن حقانیت دین اسلام از نظر‌گاهی شخصی. نگارنده تلاش می‌کند مسیری عقلانی برای باور به اسلام پیش روی خوانندگان قرار دهد؛ مسیری که با آنچه غالباً شنیده می‌شود، متفاوت است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
134
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی چرا مسلمان هستم: یک گزارش نیمه فلسفی

تعداد دیدگاه‌ها:
3
دو فصلی که در نقد ادله فلسفی و اعجاز قرآن اند (علیرغم برخی جزئیات) بسیار خوب بود. در واقع ذهن شکاک و فلسفی نویسنده رو در این دو فصل بسیار پسندیدم. به نظرم دیندارانی که کشمکش بین عقل و ایمان رو درک میکنند شخصیت به مراتب جالبتری دارند نسبت به مؤمنانی که از این درگیری رنج نمیبرند.
ولی این ویژگی خوب شکاکیت، در فصلی که نویسنده بیان میکنه چرا مسلمان است، متأسفانه وجود نداره (البته اگر این فصل صرفا پوشش نباشه). پیش کشیدن 4 گزینه "به حصر استقرایی"، آن هم در زمینه ای مثل انگیزه یک انسان (با آن همه پیچیدگی و درهم تنیدگی خودآگاه و ناخودآگاه) فکر نمی کنم روش درستی باشه. که البته همین 4 گزینه هم به درستی (و با همان شکاکیت قابل ستایش فصل های ابتدایی) بررسی نشده. برای مثال گزینه "شیاد بودن" برای کسی که با زنی مسن و فوق العاده ثروتمند ازدواج میکنه و بعد از مرگ او زن های بسیاری میگیره، چندان دور از ذهن نیست. یا این ادعای نویسنده که محمدبن عبدالله فریبکار نبوده چون نیازی به ادعای پیامبری برای کسب ثروت و قدرت نداشت هم قانع کننده نیست. کلا این فصل چندان جالب نبود.
اما شباهت مسیری که نویسنده طی میکنه با فرآیند ذهنی خودم توجه ام رو جلب کرد. من هم باور به درستی دلایل فلسفی اثبات خدا و ادعای اعجاز قرآن رو خیلی وقت پیش از دست داده بودم اما به دلیل رشد در محیط مذهبی و وابستگی عاطفی به اسلام سعی میکردم راهی برای حفظ ایمان پیدا کنم. البته راه حل من با راه حل نویسنده این کتاب به کلی متفاوت بود. استدلال میکردم اگر فرض کنیم خدایی وجود نداره، پس اصول اخلاقی مطلق و آسمانی هم وجود نداره. پس اصل اخلاقی "حقیقت جویی" هم مطلق نیست و میتوان این اصل رو در مواردی نادیده گرفت. و همچنین اگرنظریه فرگشت با توجه به مطالعات دانشمندان و بررسی های ژنتیک درست باشه، یعنی انسان صرفا گونه ای حیوانی است که از نظر ماهیت تفاوت اساسی با سایر حیوانات نداره، و حتی شاید در سیارات دیگر موجودات هوشمند به مراتب برتر از انسان هم وجود داشته باشند، پس مضحک است که برای این انسان، وظیفه اخلاقیِ مطلق و تخطی ناپذیر "حقیقت جویی" قائل باشیم (به گونه ای که انگار موجودی خدایی و آسمانی و "اشرف مخلوقات" است). در واقع با قبول حیوان بودن انسان میشه دین باوری رو نوعی ابزار دفاع روانی به حساب آورد که به جانور (انسان) توان میده جهت ادامه حیات و مقاومت دربرابر بسیاری شرایط دشوار زندگی. با این توجیه، ایرادی نمیدیدم اگر کسی که عقلا به اسلام اعتقاد نداره، ایمان اش رو به اسلام از راه تلقین و تعطیلی موقت تفکر انتقادی و حق جویی، حفظ بکنه. البته این استدلالِ اساسا نهیلیستی برای حفظ دین، خطرات فراوانی هم به همراه داره. به همین دلیل هم کنارش گذاشتم و تصمیم گرفتم اصولا حفظ نکردن دین و فراموش کردنش به صلاح نزدیک تره.
.........................
خلاصه، این کتاب رو صرفا از روی کنجکاوی باز کردم و انتظار زیادی نداشتم، اما قسمت هایی از کتاب به شکل غافلگیرکننده ای جالب بود. به وقتی که گذاشتم می ارزید.
جوری میگی که انگار بین عقل و ایمان تضاد هست ولی عقلی که از جبر های نفسانی و سیاسی و اجتماعی آزاد باشد به راحتی میتواند مومن باشد و بهترین راه اثبات خدا تجربه_تعقل منطقی است ؛بعدا ازدواج پیامبر به خاطر ثروت آن زن در تضاد با داده های تاریخی است؛مثلا در تاریخ طبری و سیرت رسول الله آمده که آن زن به واسطه مردی عشق خود را به حضرت ابراز میکند و بعد از آن پیامبر از آن زن خواستگاری میکند؛در تاریخ یعقوبی نیز آمده بعد از محاصره حضرت و یارانش همه مال خدیجه تمام شد و به سختی و ناداری گرفتار شدند و علاوه بر آن پیامبر در حضور عایشه از خدیجه تعریف میکرده که در کتاب مسند احمد نقل شده که حساده عایشه برانگیخته شد و به حضرت اعتراض کرد؛جناب طبق فرگشت انسان با حیوان مخرج مشترک داره این درسته ولی نه اینکه درست مثل حیوانی باشه که برده طبیعته و هیچ توانی در مقابله با آن نداره؛بشرگام به گام با هدایت الهی از حیوان بودن آزاد میشد و از جبر های طبیعت و اسارت ها قدم به قدم بیرون می آمد تا جایی که آماده دریافت روح الهی شد و صاحب اختیار و آگاهی شد؛ به خاطر همین انسان توان مقابله بر آن حتی چیزی در وجود آن به نام پیشمانی و عذاب وجدان که خبر از نظم پیچیده حاکم بر انسان را میدهدو نشان دهنده این است که انسان میتوانست به جای کار زشت که روح الهی از آن بیزار است کار خوبی را بکند و یا هدفگذاری برای آینده و علاقه به شکستن ساختارهای چهاربعدی زمان_مکان نیز نشان وجود فرق انسان با حیوان و اختیار است؛البته این تبیین که انسان با حیوان فرقی نداره دلیل علمی نداره و شاید به خاطر انگیزه های نفسانی یا دلیل های دیگر است که با نقاب علم آتئیست ها به خورد مردم میدهند؛ دین ابزار روانی که ساخته ذهن بشر برای مقابله با مشکلات باشه نیست و دین واقعا وجود خارجی دارد؛یکی از دلیل ها این است که اگر مخلوق ذهن بود باید مثل علم که هروز پیشرفته و تکمیل تر میشود باید این ابزار روانی قویتر شده و دیگه انسان در مقابل هیچ مشکلی سر خم نمیکرد و الان همه دیندار بودند؛در حالی که دوست عزیز نه تنها دین(به غیراستثناها)با خرافات در هم آمیخته شده بلکه نزد مردم کم ارزش تر و دین با گذشت زمان سست و راه رکودی گرفته است البته شما نگفتید که پیامبری درس نخوانده که در میان قوم جاهل ظهور کرد چگونه توانسته این ابزار روانی فوق العاده درست کند؛وجود حیوانات پیشرفته تر در سیارات دیگر نیز مدرک علمی ندارد و حاصل به پرواز در آمدن قوه خیال و رویا پردازی اوست.
برای جوانان کتاب خوبی است نثر روانی دارد در عرض دوساعت خواندم
چرا مسلمان هستم: یک گزارش نیمه فلسفی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک